رباعی

 

ماییم که از تبار سرمستانیم 

 

دیوانه و دیوانه تر از ایشانیم 

 

هرچند پشیزی دل مارا نخرند 

 

هرگز دل خود را زگرو نستانیم 

 

#امیرحسین_مقدم

تو


 

تو از کدام شعر عاشقانه آمدی؟

تو از کدام بحر بیکرانه آمدی؟

تو را کدام آسمان ؟ کدام ابر؟

کدام دیده گریه کرد ؟

 

که قطره قطره از تن ستاره آمدی.

تو از کجای این ترانه آمدی؟

 

تو از پس کدام شب ،

کدام مه؟

 

تو از نهایت ستاره آمدی .

تو از کجای این ترانه آمدی؟

 

تو ماه بی نشان من

تو این من ، تو آن من

تو قدرت بیان من.

تو شعر من

کلام من

نهان من ، عیان من

 

سحر، سحر ، تو صبح جاودان من.

 

تو آب من ، تو نان من ، تو عشق جاودان من.

تو قدرت بیان من.

 

تو قظره های ناب اشک عاشقان،

که گریه کرده آسمان ،

که گریه کرده آسمان.

 

تو از کجای این ترانه آمدی؟

 

 




بداهه ای درواپسین روز شهریور 1392

 


 

این قوم ....

 

این قوم چرا چنین به ما بد کردند ؟

 

ره بسته و پیش پایمان سد کردند ؟

 

خود کافر حربی خیانت کارند.

 

حاکم شده ، حکم دل ما حد کردند.




در شبکه مجازی تازه تاسیس شهر شعر بودم که رباعی ای خواندم از حضرت 


استاد ترمک، که گله کرده بود از این قوم عهدشکن. 


من هم که دل شکسته از همین جماعت بودم، در یادداشت زیر


 شعر این رباعی را نوشتم. 


امان از دست این ابلیس های انسان نما.



عسل چشم 4 « لالالایی عسل چشمم لالایی »

 

لالالایی عسل چشمم لالایی


 

 

بخواب آروم گُلِ نازم ، عسل چَشم، 

 بخواب آوای  آوازم، عسل چشم.

 

ببین از آسمون می‌باره بارون،

 بخواب آهوی طنّازم، عسل چَشم.

 

بخواب ای خوش ترین پایانِ قصّه 

 به هر پایان، تو آغازم، عسل چَشم.

 

بخواب آروم، عروس نازنینم،    

تویی تا صبح، د مسازم، عسل چَشم.

 

بخواب حالا که اسب بخت رامه،     

به عشق تو چه می‌تازم، عسل چَشم.

 

لالالالا گل سبز آشیونم،  لالایی کن گُلم، دردت به جونم.

 

 

 

بخواب آروم ستاره، آی ستاره،    

زمستون میگذره، وقت بهاره.

 

بخواب آغوش من گهواره‌ی توست،   

از عشق تو دل من بی قراره.

 

بخواب ای نیمه‌ی گُم گشته‌ی من،  

حضورت، آخر هر انتظاره.

 

دلم جز عشق تو چیزی نمی‌خواد،     

تویی یارم ، دلم مدهوش یاره.

 

به جای قطره های خیس بارون،  

به یادت عشق، از ابرا میباره.

 

لالالالا گل سبز آشیونم،   لالایی کن گُلم، دردت به جونم.

 

 

 

ستاره

 

 

ستاره شب به خیر، تنهات نبینم.

اگه فرصت بدی، پیشت بشینم.

 

ستاره خیلی وقته چِش به راتم.

حریص درک خورشیدِ چِشاتم.

 

ستاره آرزومه دیدن تو،

مثِ یک شاخه گُل، بوییدنِ تو.

 

ستاره قصّه دارم، قدِّ شَهزاد،

ستاره غُصّه دارم، داد و بیداد.

 

ستاره قِصّه هام دور و درازِه،

کدوم سنگِ صبوری چاره سازِه.

 

ستاره بی نشونی عاشقم کرد.

برای پَر کشیدن لا یقم کرد.

 

ستاره عاشق پرواز بودم.

تو حجم این سکوت آواز بودم.

 

پَرِ پَروازمو اما بریدن،

ستاره، قلبمو از شاخه چیدن.

 

خروس خونِ سحر از را رسیده،

ستاره، صُب به خیر، سرزَد سپیده.

 

 

یکی از شبهای اواخر شهریور 1386

 

 

 

اگه لایق نباشی !

 

دوتاچشمات سیاهه ،

دوتا چشمام به راهه.

دوتا مهتاب آبی ،

پریشون نگاهه.

 

صدای قلب خستم ،

تو تنهایی نمی یاد.

نگاه نیمه جونم ،

دوتا چشماتو میخواد.

 

گلای خشک گلدون ،

تو تنهایی میگیره.

دل گلدون بی گل ،

نشون از تو میگیره.

 

نمی دونی چه سخته ،

اگه عاشق نباشی .

اگه تنها بمونی ،

اگه لایق نباشی.

 

نمیدونی نگاهت ،

چقد خوب و قشنگه.

مث گلهای وحشی ،

قشنگ و رنگ رنگه.

 

بذار تو عمق چشمات ،

نگاهم رو ببینم.

توی گوشه‌ی قلبت ،

بیام تنها بشینم.

 

نمی دونی چه سخته ،

اگه عاشق نباشی .

اگه تنها بمونی ،

اگه لایق نباشی.

 

 

2 / آبان / 1383